سنگ صبور...!

پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست
وقتی که در حیاط حرم می وزید هست

بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست
با شک نگاه کرد خودش را و دید هست

پس بی خیال زردی پائیز شد وَ گفت :
تا انبساط سبز شما هست عید هست

هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد
اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست

از سینه چاکهای شما کم نمیشود
در دشت لاله خیز همیشه شهید هست

با سنگهای فرش حرم حرف می زنم
اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست !

دل را به دست پنجره فولاد میدهم
اینجا برای هر دل بسته کلید هست

من از کبوتران حرم هم شنیده ام
فرصت برای بال اگر می پرید هست

طبقه بندی موضوعی

سنگ صبور...!

با سنگهای فرش حرم حرف می زنم / اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست ! حرف هایی از جنس هیئت...

نگاهی به نمایشنامه روز حسین و گوشه‎‌ای از هتاکی‌های بی‌شرمانه آن
نمایشنامه ای شرم آور از نویسنده ای وقیح/ وقتی سکوت رسانه‌های متعهد و دستگاه‌های مسئول، آقای نویسنده را جری می‌کند

نمی‌خواستیم به موضوع نمایشنامه روز حسین بپردازیم و درباره آن مطلب بنویسیم چون فکر می‌کردیم کسانی که نمایشنامه را خوانده و هنوز بر پاک بودن آن تاکید می‌کنند بعید است با چنین مطالبی تغییر نظر بدهند. و از آن سو برای کسانی هم که نمایشنامه را نخوانده و مجبور هستند بنابر شنیده‌ها قضاوت کنند، کاری از دست ما بر نخواهد آمد چراکه امکان انتشار بخشهای موهن نمایشنامه وجود ندارد تا آنها را متوجه اصل قضیه کند. به همین دو دلیل هم دندان روی جگر گذاشتیم تا شاید آنها که به هر طریقی مسئول صیانت از هنر متعهد کشور هستند و یا نسبت به اعتقادات مردم مسئولیت دارند کاری کنند.

بر این نظر خویش هم ماندگار ماندیم و علی رغم همه بحث‌هایی که بار دیگر در این چند روزه در رسانه‌ها پا گرفت، چیزی ننوشتیم. اما گفتگوهای پی در پی نویسنده نمایشنامه و اظهار نظرهای برخی افراد که مردم و منتقدان را نادان فرض کرده بودند، خونمان را به جوش آورد. احساس کردیم که بیش از این نباید صبر کنیم و به آقای نویسنده فرصت دهیم تا با وقاحت تمام بجای عذرخواهی برای نوشتن چنین مطالبی، در جایگاه طلبکار بنشیند و منتقدان را آدمهایی بی‌خبر از اصول هنر و نمایش بخواند و دغدغه‌های مریدان اهل بیت(ع) را سیاسی کاری نام نهد. بنابراین آنچه در ادامه می‌خوانید نگاهی است به نمایشنامه روز حسین نوشته محمد رحمانیان که سعی شده در آن در سه محور به بیان کژی‌های آن نمایشنامه پرداخته شود. سعی شده تا حد امکان از آوردن مصداق‌های موهن نمایشنامه پرهیز شود مگر آنجا که چاره دیگری باقی نمانده است.

 

 شعارهای سیاسی یک نمایشنامه نویس

نمایشنامه روز حسین یک اثر سیاسی است که کنایه‌های مختلف سیاسی دارد. از انتخاب نام «امیرحسین» برای شخصیت اصلی نمایشنامه بگیرید تا ارجاعات گوناگونی که در طول نمایشنامه رخ می‌نماید و یا گفتگوهایی که بین شخصیتهای مختلف صورت می‌گیرد؛ مخصوصاً گفتگوهای بین بازجوها و امیرحسن و ترلان. نمایشنامه سیاسی نوشتن هیچ اشکالی ندارد و حتی مخالف خوانی در برابر حاکمیت را هم می‌توان بهایی برای آزادی بیان دانست. اما باید اذعان کرد که روز حسین خیلی از خط قرمزها را هم رد می‌کند. برای مثال تغییر شعارهایی چون «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» یا «اینهمه لشکر آمده» که گاهی رنگ و بوی استهزاء هم می‌گیرد از واضح ترین این نمونه‌هاست.

 مردم ایران این شعارها را در چه موقعیت‌هایی استفاده می‌کنند و تغییر آنها و به استهزاء گذفتن آنها چه پیامی دارد؟!

روز حسین پر است از این موارد که متاسفانه یا برخی افراد متوجهش نمی‌شوند یا فکر می‌کنند که بخاطر وجود آزادی بیان در اعلام مواضع سیاسی، باید اجازه چنین کارهایی هم داده شود.

 

 ملغمه‌ای از انحراف و التقاط اعتقادی

نمایشنامه روز حسین یک مانیفست انحرافی است که از نظر اعتقادی پر است از التقاط. در جای جای نمایشنامه می‌توان مواردی را دید که نشان از نگاه منحرف و غلط نویسنده به مقوله‌هایی چون ولایت، جهاد، ایثار و شهادت و... دارد. برای نمونه به این موارد توجه کنید.

از زبان امیر که در اینجا در نقش امام حسین است گفته می‌شود:

«خسته ام خواهرانم، برادرانم... مادرم... علی که رفت ازش پونصد و سی درهم موند و قرآن و ذوالفقارش.... از ما چی می‌مونه؟... یعنی هیچ کی نیست ما رو یاری کنه؟»

یا در جایی از زبان حضرت ام البنین می‌نویسد:

«روزگارش به جنگ می گذرد و جنگ... من این خلیفگی نخواهم یا علی!»

جایی دیگر راوی می‌گوید:

«جنگ تمام شد و حالا می تونین منتظر جنگ بعدی بشینین. بچه هایی به دنیا بیارین برای انتقام و اونها بچه هایی به دنیا بیارن برای خونخواهی و بچه های بچه های اونا بکشند بچه های بچه هایی که پدرانشونو کشته بودن.»

این نوشته‌ها برایتان آشنا نیست؟ یک دهه پیش چنین مضمونی در مقاله‌ای به قلم اکبر گنجی منتشر نشده بود؟ آیا او نیز مانند رحمانیان ماجرای کربلا را نتیجه جنگ طلبی و خون ریختن امام علی ندانسته بود؟!

اما این بخش که در ادامه خواهد آمد شاید زشت ترین قسمت نمایشنامه باشد چرا که نویسنده از زبان ابن زیاد، قیام عاشورا را نه نقطه آغازی برای حرکتهای آزادی طلبانه و حق مدارانه تاریخ بلکه پایانی بر این حرکتها می‌داند و عملاً همه جهادهایی که بعد از عاشورا صورت گرفته را با واژه هایی زشت توصیف می‌کند. دقت کنید که همه قیامها یعنی حتی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله.

«بدبخت شدی رفت قربونت! نه الآن که تا همیشه این دست خر، چی می گن، تاریخ! از مظلومیتت پرچمی می سازند و می دهند دست یک مشت قلدر یالانچی که به اسم تو همچین بزنن، ملت رب و ربشونو یاد کنن… خون آلوده به ویروس HIV خودشان را ثار می خوانند تاآبروی ایثار را همه ببرند… همه سندلوم «خود حسین بینی» می گیرن در این ملک، می خوابن و پا می شن می گن حسینیم و انگشت در جهان کرده یزیدی می جویند! جنگ ما آخرین جنگ مردانه حق و باطله حسین جون! از فردای عاشورا همه خودشونو کس و کارشون حسینی ان و بقیه جماعت یزیدی! از پس فردای عاشورا، حسینی فقط با حسینی می جنگه و از پس اون فردای عاشورا حسین و یارانش دیگه به هیچ دردی نمی خورن جز واسه مصادره به مطلوب! آقا من متأسفم واسه شما و اهل بیتت ولی بلایی که امتت فردا و پس فردا سرت می آرن در مقابل پخ پخ ما، هیچی نیست… من و این شمر بدبخت و حکیم طفیل و حادث و ابن سعد و خولی در مقابل امتی که بعد ما می آن هیچی نیستیم جز چارتا طفل معصوم که فردای قیامت روسفیدیم به جدت!»

این جملات که از زبان ابن زیاد به امام حسین گفته می‌شود در واقع همه مجاهدان و قیام کنندگان شیعی بعد از عاشورا را چنان توصیف می‌کند که حتی شمر و ابن و سعد و خولی هم از آنها سرتر هستند! استغفر الله!

تلاشی که نویسنده برای قلب واژه شهید انجام می‌دهد هم قابل ذکر است. او در طول نمایشنامه به ندرت از کلمه شهید استفاده می‌کند اما به یکباره مثلاً به کاوه گلستان می‌گوید شهید! یعنی عکاسی که در جنگ عراق و آمریکا و هنگاهی که  بعنوان خبرنگار بی‌بی‌سی مشغول کار بوده است، کشته شده شهید است اما رزمندگان دفاع مقدس که به شهادت رسیدند یکسری افرادی هستند که خون آلوده به ویروس... باز هم استغفر الله!

آیا این نمونه‌ها کافی نیست برای آنکه اوج انحراف فکری و عقیدتی که در نمایشنامه مذبور موج می‌زند مشخص شود؟

 

 این‌همه توهین بی‌شرمانه را چه کسی پاسخ می‌دهد؟

همین دو محور که گفته شده برای اثبات موهن بودن نمایشنامه روز حسین کافی است اما باید اذعان کرد که بیشترین حملات به نمایشنامه روز حسین بخاطر اهانت‌های گوناگونی است که در جای جای آن به اهل بیت شده است.  

رحمانیان با آگاهی نسبت به اینکه اینهمه اهانت حساسیت برانگیز خواهد بود، سعی کرده اغلب این اهانت‌ها را در دهان ابن زیاد که نقشش را مثلاْ یک بیمار روانی(جانباز روانی!) بازی می‌کند بگذارد تا بعدها بتواند راه فراری برای خود جور کند. تاکید بر همین نکته هم اصلی‌ترین بخش دفاعیاتی است که او تا کنون از خود انجام داده. اما آیا واقعاً همین گونه است؟ آیا تویهین‌هایی که در نمایشنامه وجود دارد فقط از زبان ابن زیاد گفته شده است؟

اینگونه نیست. نویسنده در برخی قسمتهای نمایشنامه بدون اینکه ضرورتی از نظر منطق داستانی وجود داشته باشد از زیان یکی از شخصیتها به تمسخر روضه‌ها پرداخته است. برای مثال به این دو نمونه توجه کنید:

منوچ: ایناها! بفرما! میگه به دو دست بریده!

جابری زاده: دو دست بریده که مال عباس بود...

همه: همونه... همونه...

جابری زاده: پس سقای تشنه لب...

همه: همونه... همونه...

جابری زاده: اون وقت.... قمر بنی هاشم...

همه: اینم هست...

جابری زاده: یک آدم و اینهمه نشانه... من بینوای فراموشکار چطور اینهمه از بر کنم؟

یا در جایی دیگر از نمایشنامه که به مجلس خواستگاری عقیل از ام‌البنین برای حضرت علی(ع) می پردازد، از زبان مادر ام‌البنین و با اشاره به حضرت رسول(ص) چنین آمده:

قحط الرجال شده در یثرب؟ یک نفر هم می‌شود پسر عمو، هم پدر زن، هم فرستاده خدا؟ الله اکبر!

یا مثلاً به این قسمت و استهزایی که از زبان حضرت جعفر برادر قمر بنی هاشم صورت گرفته است دقت کنید(در اینجا هر کدام از یاران سید الشهدا خود را معرفی میکنند و امام برای آنها رجزی تعیین می‌کند. حالا نوبت به بشر رسیده است:)

امیر(در نقش امام حسین): پسرت در ری اسیر است و من بیعت از تو برداشتم... ولی تو ماندی و نرفتی! چنین مردی را چه بگویند برادرانم؟

جعفر: کله خر!

می‌بینید؟ به همین سادگی به یکی از شهدای کربلا توهین می‌شود و اینبار نه از زبان ابن زیاد که از زبان یکی از پسران ام‌البنین!

یا در جایی دیگر اینبار هم نه از زبان ابن زیاد که از زبان بحریه، همسر و مادر دو تن از شهدای کربلا که اتفاقاْ این یکی حتی جزو بیماران روانی هم نیست چنین می‌گوید(امام حسین نحوه شهادت همسر و پسر او را بیان میکند تا اینجا که:)

امیر(در نقش امام حسین): شمشیر شمر بزچران به یک ضربت سر از تنش جدا کند...

بحریه: لابد خوب تیزش کرده!

این تعبیر تمسخر آمیز مثلاً از زبان یک مادر شهید در واکنش به شنیدن نحوه شهادت فرزندش بیان شده است. همانطور که می‌بیند به استهزاء گرفتن ماجرای کربلا در جای جای این نمایشنامه وجود دارد و نویسنده هر چند خط یکبار بد ندیده که برای تغییر ذائقه مخاطبانش یکی از اتفاقات آن قیام عظیم را مسخره کند.

 

 حواستان را جمع کنید، قبل از اینکه عزممان را جزم کنیم

آنچه در قسمت قبل و بعنوان نمونه‌ای از توهین‌های موجود در نمایشنامه روز حسین آورده شد در برابر آنچه نمی‌توان ذکر کرد و قلم از بازنویسی‌شان شرمگین می‌شود به واقع هیچ است. توهینهای بیشرمانه‌ای که نویسنده از زبان ابن زیاد نسبت به ذوات مقدسه انجام می‌دهد مانند گفتن کلماتی چون چلغوز، علم‌چی، نفله، زنک سجع‌گو و... واقعاً دل را به درد می‌آورد.

اما درباره توجیه بی‌شرمانه و وقاحت بار آقای رحمانیان چند نکته قابل عرض است.

اول آنکه همانطور که گفته و چند نمونه‌اش آورده شد، اصل توجیه نویسنده روز حسین زیر سوال است چرا که تمسخر و توهین به مقدسات و اعتقادات مردم تنها از زبان شخصیت‌های پلیدی چون ابن زیاد انجام نمی‌شود و در جای جای نمایشنامه و به بهانه‌های مختلف وجود دارد.

اما با فرض صحت این ادعا باید گفت اگرچه غیر قابل انکار است که آقای رحمانیان توانایی‌هایی در نمایشنامه نویسی دارند اما این فقط ایشان نیستند که هنر را می‌فهمند و از چم و خم کار هنری سر در می‌آورند. اتفاقاً دیگران هم هستند که می‌فهمند وی چرا خیال را وارد نمایشنامه کرده و چرا توهینهایشان را در دهان ابن زیاد گذاشته است. وی حتی در جایی برای اینکه به مخاطبانش تاکید کند که دلیل این امر چیست و آنها را آگاه کند که نویسنده ناچار از انتخاب این روش بوده است ولی آنها نباید گول بخورند، از زبان ابن زیاد آورده است:

« عالم خیال از اون عالماس که توش هر غلطی مجازه من می شوم ابن زیاد تو می شی(...) این دو تا خاله خان باجی می شن (...) این چارتا چلغوز می شن (...) حالی می کنیم تو این عالم خیال.»

می‌بیند که نویسنده حتی حواسش به مخاطبان کم هوشش هم بوده تا خدای نکرده نکند متوجه اصل ماجرا نشوند و فکر کنند ماجرا واقعاً خیالی است! البته او نیم نگاهی هم به ایجاد مفری برای فرار از هجمه‌ها داشته است. نویسنده فکرکرده است فقط خودش فهمیده چرا شخصیتی با مشکل تکلم در نمایشنامه قرار داده تا از زبان او حدیث «شیران روز و پارسایان شب» را به شکلی توهین آمیز تغییر دهد یا آیه مبارکه «و اولی الامر منکم» را بصورت مسخره‌ای بیان کند!

نکته دیگر آنکه باید به نویسنده نمایشنامه شرم آور روز حسین یادآوری کرد که مردم ایران قرنهاست پای روضه عاشورا نشسته اند و سالهاست که با تعزیه و شبیه خوانی آشناهستند اما هیچ وقت به یاد ندارند که کسی در تعزیه‌ها چنین توهینهایی را از زبان اشقیاء دشت کربلا بیان داشته باشد. پس وقیحانه به چنین مسائلی چنگ نزنید و اگر جرئت و اعتقاد عذرخواهی ندارید لااقل ساکت بمانید و با آتش زدن جگر دوستداران اهل بیت خون آنان را به جوش نیاورید. هرچند که در بالا نشان دادیم این توجیهات باطل است و در جای جای نمایشنامه و از زبان شخصیتهای مثبت که بیمار و جانباز روانی هم نیستند، بارها مقدسات مورد استهزاء قرار گرفته است.

در پایان باید این را اضافه کرد که اگرچه سکوت افراد و رسانه‌های متعهد در برابر نمایشنامه روز حسین بعلت عدم امکان انتشار همه توهین‌های آن موجب گستاخی نویسنده و برخی دست اندرکاران آن نمایشنامه شده است، اما این سکوت همیشگی نیست و جایی که پای مقدسات به میان بیاید عرصه برای جولان هتاکان خیلی باز نخواهد بود.

۱۰ آذر ۹۲ ، ۰۸:۰۴ ۰ نظر
در اتاق نشسته بودم که از سوراخ شیشه شکسته‌ای زنبورى به درون آمد و سپس پروازهاى اکتشافى را شروع کرد و بعد هم براى بازگشت آماده شد، اما به هر طرف که مى‏ رفت با شکست روبه‏ رو مى‏ گردید. به شیشه مى‏ خورد و به زمین مى‏ افتاد تا این که ضربه‏ ى کفشى راحتش کرد.

 این درس من بود که هنگام گرفتارى خود را به هر طرف نکوبم، بلکه به راه بازگشت فکر کنم و آن را بیابم و خود را خلاص کنم.
استاد صفایی حائری
۰۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر

خدایا...


فهمیده ام


به اندازه همه نگرانی هایم تو را نشناخته ام...

۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۰۱ ۱ نظر

بد نیست بعضی وقت ها نگاهمون را به خلقت عوض کنیم...



برای دانلود فایل زیبای کهکشانها که بصورت پاور پوینت می باشد اشاره نمایید.

۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۵ ۰ نظر

شاید بدرد گروه های فرهنگی یا حلقه های صالحین بخوره...


برای دانلود فایل مدیریت حلقه های تربیتی حجت الاسلام بیرانوند اشاره نمایید.

۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۳ ۰ نظر


برای دریافت فایل صوتی "حسادت بچه هیئتی" حجت الاسلام پناهیان کلیککنید.

۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۶ ۰ نظر


برای دریافت فایل صوتی "آداب هیئت" حجت الاسلام پناهیان کلیک کنید.

۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۲۶ ۱ نظر

این را برای دلن نوشتم...فقط!
بسم الله الرحمن الرحیم «وصیت نامة طلبة شهید: سید ابراهیم حسینی» «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند، بلکه زندهاند و نزد خدا روزی میخورند. «و قاتلو هم حتی لا تکون فتنة» با درود و سلام فراوان بر مهدی موعود، امام عصر(عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با درود و سلام فراوان بر شهدای راه اسلام از آدم تا حال و با درود و سلام بر خانواده های معظم شهدا که به فرموده امام، چشم و چراغ این ملتند. برای این حقیر بسی مایه خوشحالی و سرافرازی است که شغل مقدس طلبگی را انتخاب کردم و در این راه توانستم راهی جبهه های نبرد شوم و بعنوان سربازی کوچک برای اسلام و انقلاب باشم.
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۷ ۰ نظر